روانشناسی تخریب

 

س (فایل صوتی مقاله در انتهای صفحه)س

در طی چهار دهه گذشته، شاهد ایجاد گروه هایی تحت کنترل سازمانی برای مبارزه با عرفان و رشته های عرفانی می باشیم که گویا طبق اساسنامه خود، امر مبارزه با عرفانهای ساختگی را برعهده گرفته اند، اما آنچه عملن رخ می دهد آنست که همه مذاهب، رشته های طریقت و حقیقت، و حتی ادیان رسمی جهان نیز مورد حمله افراد تحت استخدام این سازمان قرار می گیرند. روند وسعت بهم رساندن این گروه ها، با پشتوانه مالی بسیار زیاد، چنان بوده است که افراد تحت استخدام آن، خود را حتی ملزم به ارائه مدرک و سند قابل قبول و منطقی در امر مخالفت با یک نِحله فکری نمی بینند. هدف این گروه ها، هر سلسله عرفانیی می باشد که مورد توجه وسیع توده مردم قرار گرفته است. درست در اینجاست که این افراد با مخدوش کردن افکار، اذهان شنوندگان خود را به یک پیش فرض مجعول و نادرست که در حکم یک ویروس می باشد، آلوده می نمایند. این افراد می دانند که با چنین شگردی، دیگر آن فرد مبتلا به این ویروس، هرگز در آثار آن آیین و یا مذهب و حتی دین مورد حمله آقایان، حقیقتی را پیدا نخواهد کرد، زیرا با این وضعیت، هرگز بدنبال حقیقتی در آن آثار نخواهد بود. یک ذهن شرطی، در همه جا فقط به دنبال آن چیزی می باشد که بدان مبتلاست.س
 
در سالهای اخیر، به علت آنکه راهی را که استاد الهی بنیان نهاده اند ، به تایید خود آقایان و آماری که ارائه می دهند، بسیار مورد توجه توده مردم از همه اقشار و به ویژه در میان افراد تحصیلکرده و روشن فکر قرار گرفته است، آنرا بصورت سازمان یافته مورد تهاجم قرار داده اند. در یکی از چندین کلیپی که تهیه نموده و در یوتیوب قرار داده اند، می توان چند نکته اساسی را که مجریان و یا سخنوران، بر آن اساس، کار تخریب را پیش می برند، یافت.س
 


روند کار این افراد چنین است:س
س-مجری، خود را کاملن آگاه و مسلط بر آن مسلک و یا مذهبی که قرار است آن را تخریب کند جلوه می دهد و بارها این امر را برای پامنبری های خود تکرار می کند، تا از نظر روانی به آنها چنین القا کند که او در این زمینه، دارای یک علم کامل است.س
 
س-در قدم دوم، آن دین یا مسلک مورد حمله خود را یک خرافه، بدعت و یا مجموعه ای از مسائل نادرست و مخالف اسلام و بسیار پیش پا افتاده قلمداد می کند و با این شِگرد خود می کوشد، اذهان شنوندگان را برای ارائه مطالب تهمت آمیز و ناصحیح خود آماده کند. در واقع این قسمت، تکمیل کننده قسمت اول این شگرد است. این بدان مفهوم است که در قدم اول، خود را دانشمند، و در قدم بعد، آن مسلک و یا آیین را یک چیز بی ارزش 
جلوه داده است. تا اینجا بیش از نود درصد کار انجام شده است.س

س-در مرحله بعد، همه آثار و کتب مربوط به آن دین و آیین را نشان می دهد و حتی محلی که می توان آن کتاب را تهیه نمود عنوان می کند تا در شنونده این ایده را القا کند که گویا او همه آن کتب و آثار را مطالعه نموده است و این کتابها حاوی چنان مسائل نادرستی می باشند که حتی توصیه به خواندن آنها نیز می شود، تا خودشان با چشم خود این خطایا را مشاهده نمایند. در واقع، این شخص با این حرف خود، این امر را در شنوندگان خود 
القا می کند که هیچ چیز جالب و با ارزشی در درون آن کتابها یافت نمی شود، بروید و خودتان ببینید!!!.س

س-در قدم بعدی مریدان آن راه عرفانی و یا دین و مذهب را مردمی شریف و خوب، اما ساده دل و بی سواد می خواند و با ادعای اینکه توانسته است عده زیادی از این افراد ساده دل! را به راه راست راهنمایی کند، آنچرا در روان مخاطب خود کاشته است به ثمر می رساند. در این حالت، شنونده از لحاظ روانی، کاملن خلع سلاح می شود و آمادگی پذیرش بی چون و چرای آنچه می شنود را می یابد.س
 
س-در این نقطه، مجری، ضربه نهایی را وارد می آورد. به این ترتیب که یک نکته صحیح در آثار مورد تخریب پیدا می کند و به عنوان یک متن صحیح به شنوندگان نشان    می دهد و شماره صفحه را نیز می گوید، اما در دنباله سخنرانی خود، مسائلی را مبنی بر متناقض بودن اِلِمنتهای اطلاعاتی آن آثار، عنوان می کند که در واقع، ساخته و پرداخته خود اوست. در اینجا دیگر نه شماره صفحه را عنوان می کند و نه نام کتاب را، بلکه فقط یک کتاب در دست دارد. با این شعبده، وی به خیال خود، پوشالی بودن آن دین، مذهب، مسلک و یا رشته عرفانی را اثبات!! نموده است.س
 
س-در آخرین قدم، این فرد از آنچه تا اینجای کار، در یک روند عجولانه و ویروسی، که منجر به نوعی سرطان در روان مخاطبین خود می شود، کاشته و پرورانده است، بهره برداری از پیش تعیین شده خود را می کند و چنین نتیجه می گیرد که : "همین متولیان مذهب خودمان را، حالا هرچه که هستند، دو دستی بچسبید که بهترین، همینها هستند." درواقع این قسمت آخر همان میوه ای است که او از درختی که در روان افراد بی اطلاع کاشته، برداشت می کند. س

بطور موازی با ایجاد چنین صحنه سازیهایی، تیم دیگری، به افراد جوان و ناپخته ای که در صحنه سیاست پانهاده و خود را مخالف هر نوع دین و مذهب و مسلکی که خداباور باشد می دانند، نفوذ نموده، به آنها اطلاعات نادرستی در مورد شخصیت و آموزش های گروه مورد حمله خود می دهند و با شگردهای روانی، از نوعی که فوقن عنوان شد، این اشخاص را به عنوان مبارزه با خرافه، وادار به واکنش بر علیه آن مسلک، مذهب یا آئینی می نمایند که خود نیز، مستقیمن مورد حمله قرار داده اند.س 

در اینجا یک شنونده عاقل باید از خود سئوال کند، اگر فقط دین و آیین فرد مجری و مجریانی از این دست، صحیح است و اعتقادات دیگر، همه نادرست می باشند و حقیقتی در آنها یافت نمی شود، چرا باید این فرد مجری، پول و وقت و انرژی خود را صرف بی اعتبار نمودن دیگر نِحله های فکری بکند؟ اگر چنین شخصی، دست پُری داشت، چرا نباید به ارائه فضیلت های اعتقادی خود بپردازد؟س
 
 واقعیت آنست که، کار اصلی این افراد، از راه بی اعتبار نمودن دیگر اعتقادات، ایجاد اعتبار برای خود، و کسی که به او، این کار را رجوع کرده است، می باشد. در طول تاریخ، نوع انسان به این حقیقت پی برده است که همیشه تخریب از سازندگی بسیار ساده تر بوده، هست و خواهد بود

تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش
:کد مقاله در آرشیو پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان
 V,hkakhsd jovdf

فایل صوتی برای نابینایان. کلیک کنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر