۲۴ تیر ۱۳۹۸

فوبیا از دیدگاهی جدید




تعریف فوبیا
در علم روانشناسی، بطورساده، فوبیا به انواع ترس و هراس های نامتعارفی اطلاق می شود که دلیل منطقی برای آنها متصور نیست. برخی از انواع ترس های منطقی عبارتند از:س
 ترس از تاریکی، ارتفاع، زد و خورد ، فقر، مورد تحقیر قرار گرفتن و مانند آن که اگر به شکل حاد بروز نکنند، حالت اپیدمیک داشته، اکثرن بدان گرفتار هستند، اما از دیدگاه علم روانشناسی برخی از ترسها، مانند هراس بیش از حد از پرواز با هواپیما و یا سخنرانی برای عده ای از مردم بطوریکه شخص مطلقن و تحت هیچ شراطی با هواپیما سفر نکند و یا از سخنرانی در هر حال و به هر قیمتی اجتناب ورزد، فوبیا و نتیجتن بیماری تلقی می شود.س
فوبیا می تواند چنان عمیق در روان فرد ریشه دوانده باشد که نه تنها شخصیت او، بلکه زندگی اجتماعی وی را نیز مختل کند. گوشه گیری مزمن که ریشه در جامعه هراسی دارد، یکی از انواع خطرناک فوبیا می باشد، زیرا تنهایی و گوشه گیری و اجتناب از برخورد با جامعه و تنشهای آن، سرآغاز مبتلا شدن به انواع دیگری از فوبیا است.س

انواع فوبیا
در سیستم دسته بندی آی سی دی-۱۰ [1] که یک سیستم طبقه بندی تشخیصهای پزشکی بوده و در سراسر جهان معتبر می باشد، سه فوبیای مهم چنین طبقه بندی شده اند:س
س-آگورا فوبیا
این نوع ترس، بیشتر در ارتباط با مکانی خاص، اجتماعی ویژه و یا جمعیت حاضر در جایی خاص و یا مسافرت و دور شدن از خانه بروز می کند.س
س-فوبیای اجتماعی
در این حالت، شخص بیمار از مواجه شدن با یک موقعیت خاص اجتماعی که احتمال ایجاد یک خطر بالقوه در آن باشد پرهیز می کند. بیماران مبتلا به این نوع فوبیا، از اینکه در مرکز توجه قرار بگیرند بشدت هراس دارند و از آن می گریزند و دائمن نگران هستند که مبادا از آنها عملی نادرست سربزند.س
س-فو بیاهای ویژه
انواع این فوبیا به شرح زیر می باشند:س
س-ترس از حیواناتس
س-فوبیای ناشی از موقعیتی خاص مانند، هراس از ارتفاع، پرواز ، تونل و مانند آن.س
س-ترس از پدید های طبیعی مانند، رعد و برق، جنگل، دریا و غیره.س
س-ترس از دیدن خون و یا از عمل تزریق.س
س-انواع فوبیای دیگر

ریشه این بیماری
علم روانشناسی، در پاسخ به این سوال که علت فوبیا چیست، درمی ماند و هیچگونه جوابی برای این معضل فراگیر ندارد. این در حالی است که برخی از پژوهشگران این رشته، مسائلی را بعنوان دلیل ایجاد این بیماری ارائه می دهند که در واقع چیزی در حد حدس و گمان می باشد از جمله ، «تجربیات منفی دوران کودکی» و یا «انتقال ترس از شخصی به شخص دیگر». با این حال قسمت اول این مطلب، یعنی یافتن ریشه بیماری در حوادث کودکی، برخی اوقات صحیح می باشد و روانشناس یا روانکاو را در درمان آن یاری می دهد. س
با یک تحقیق عمیق تر در جهان علم روانشناسی، به سهولت درمی یابیم که تقریبن همه انواع ترس که شدت آن از حد معمول خارج باشد، فوبیا قلمداد می شوند و در درمان آنها، علاوه بر متدهای روان درمانی، اکثر اوقات از داروهای ضد اضطراب استفاده می شود، حال آنکه این نوع داروها امکان ایجاد اعتیاد را بالقوه دارا می باشند و خود، اثراتی مضاعف را بر روی روان ایجاد می نمایند.س

بیماری فوبیا از دید دانشگاه سیرکمال
اول آنکه باید دانست که هر نوع ترس، فوبیا نیست زیرا با یک بررسی عمیق در تعریف و تشریح انسان، که روان او را نیز شامل می شود، در می یابیم که وجود برخی از ترسها، در حد متعادل آن، نه تنها مضر نمی باشند بلکه باعث ایجاد پروسه ای هستند که آمادگی فیزیکی و روانی برای برخورد با پدیده ایجاد کننده آن ترس را دربر می گیرد. فرض کنید در یک کشتی نشسته اید و ناگهان متوجه می شوید که کشتی بآرامی در آب فرو می رود، در اینجا ایجاد ترس از غرق شدن و مرگ، یک آلارم طبیعی محسوب میشود تا آمادگی برای رهایی از آن موقعیت ایجاد شود. س

اضطراب و دلشوره بی مورد
یکی از شایع ترین انواع فوبیا که از نوع کم خطر آن تا حادترین فرم آن شناسایی و ثبت شده است، ایجاد دلشوره و اضطراب است که از نوع طبیعی آن به آسانی قابل تفکیک است. اضطراب در حالت طبیعی دارای دلیل ،علت و منشا ایجاد معلوم و ثابتی می باشد و حتی خود شخص به سهولت آن را تشخیص می دهد. برای مثال، قبل از آنکه یک دانشجوی پزشکی وارد سالن امتحانات فیزیکوم[سند] شود، دچار دلهره و اضطراب زیادیست. این خصیصه در برخی از این دانشجویان تا افت شدید فشار خون و بیهوشی موقت نیز بروز می کند. با این حال هیچ روانشناسی این امر را فوبیا تشخیص نمی دهد. زیرا منشا آن مشخص است و ضمنن زمان بروز آن نیز موقتی می باشد.س
نوع بسیار خطرناک این بیماری روانی که زندگی را بر مبتلایان به آن، بسیار سخت می کند، دلشوره و اضطرابی می باشد که منشا آن، برای بیمار مبتلا، معلوم نیست و ضمنن بروز آن تقریبن دائمی می باشد، تا جایی که خواب را از چشم او ربوده ، برخی از این بیماران را به خودکشی وامی دارد. استفاده از مواد مخدر و الکل در حد نامعقول آن، از دیگر عواقب ابتلا به این بیماری سخت می باشد.س
همانطور که گفته شد، علم روانشناسی دلیل اصلی و ریشه ای این بیماری را نمی شناسد و تنها با انواع تراپیهای[2] مختلف و تجویز دارو، سعی در رفع این بیماری و یا حداقل تحت کنترل قرار دادن آن دارد.س
قبل از آنکه این موضوع از دیدگاه دانشگاه سیرکمال ریشه یابی شود، برای روشن شدن مطلب، و وسعت یافتن درک خواننده این سطور، لازم است بطور خلاصه به تشریح یک انسان از دیدگاه این دانشگاه پرداخته شود.س


ابعاد و ساختار وجودی انسان
از آنجا که از اولین شماره این فصلنامه طی مقالاتی دنباله دارد تحت عنوان «انسان از دیدگاه دانشگاه سیرکمال» به تشریح این موجود پرداخته ایم، در اینجا فقط در حد اجمال، ساختار وجودی یک انسان عنوان می شود.س
بطور کلی هر انسان از دو بعد مادی و کوانتمی ( روحی) تشکیل شده است. این دو بعد، جسم فیزیکی و خودیت حقیقی می باشند. یک خودیت حقیقی از ادغام یک روح ملکوتی، که مستقیمن از مبدا خلقت ایجاد شده است، با یک روح بشری که منشا آن سیاره زمین(خاک) است، بوجود آمده است. در این ارتباط باید بیاد داشت که هم روحهای ملکوتی با یکدیگر متفاوت می باشند و هم ارواح بشری با یکدیگر یکسان نیستند و از طرف دیگر اطلاعات سیستم کارمای انسانها با یکدیگر یکسان نیست. از اینرو خصوصیتهای روان آنها نیز با یکدیگر همسان نمی باشد. تا این حد مربوط می شود به حساسیتهای عادی روان که هر نوع ترس طبیعی را شامل میشود که باعث ایجاد پرلایز[3] یا بلوکه شدن اعضای بدن نشود. س
یک بدن فیزیکی را می توان یک دستگاه مناسب در نظر گرفت که نقشه پایه ای و اولیه، ولی تغییرپذیرآن به شکل کروموزوم از ابتدای خلقت اولین انسانها بر روی زمین موجود بوده است (به این بحث در جای خود پرداخته خواهد شد) ، کار روح بشری که مسیری بسیار طولانی و پیچیده ، از مرحله جمادی تا انتهای مرحله حیوانی را طی نموده، این است که از طریق کنترل کروموزومها، جسم یک انسان را طی یک پروسه پیچیده ژنتیک شکل دهد. س
در اینجا موقتن لازم است به این نکته اشاره شود ، خلقت هر نوع روح، فقط یکبار صورت می پذیرد ، همه اشکال دیگر موجودات، «تولید» و «ایجاد» می باشند و نه خلقت.س
 یک جسم را می توان یک سامانه خارق العاده دانست که برای دریافت اطلاعات محیطی، و پردازش آن در مغز به شکلی که قابل فهم برای روح بشری باشد و ارسال آن پیامها برای آن روح، طراحی شده است. با این وصف دستورات، مطابق با اطلاعات دریافت شده محیطی، نه در مغز بلکه در روح بشری اتخاذ شده از همان راه به بدن فیزیکی ارسال می شوند. البته باید بیاد داشت که فعلن عَمدن از بررسی تاثیرات روح ملکوتی بر این فرآیند خودداری می شود، زیرا هر بدن فیزیکی برای ادامه حیات بیولوژیک خود ، تنها به روح بشری نیاز دارد و بدون روح ملکوتی نیز می تواند موجود باشد.س
بنابر این، ترشح مقادیری آدرنالین و آزاد شدن بیش از حد معمولِ قند درخون و همه تغییرات از این دست، در واقع معلول تصمیماتی می باشند که روح بشری گرفته است. س
با این حال، آنچه گفته شد، همه اتفاقاتی که در این فرایند به وقوع می پیوندند نیست، زیرا در این ارتباط، سیستم مغناطیسی کارما نیز بر روند این تصمیمات روح بشری تاثیر می گذارد.س
در اینجا موقتن تا زمانی که علوم تلفیقی استاد الهی ارائه شوند، و طی آن، روان مورد بررسی قرار گیرد، بطور سطحی می توان گفت ، روند ارسال پیامهای محیطی به روح، و دریافت دستورات روحی متناسب با آن پیامها، بوسیله جسم، همراه با تاثیرات تعیین کننده دیگر،در منطقه ای خاص، روان هر انسان را تشکیل می دهد. یکی از عوامل بسیار تعیین کننده در تشکیل روان، روح ملکوتی می باشد. س
با همین مختصر توضیحات روبنائی، می توان دریافت که سیستم کارما در ایجاد انواع ترسهای فلج کننده غیرطبیعی، دخیل می باشد. در تحقیقات هیپنوتیسم درمانی در روانشناسی ، پزشکان به دستاوردهای قابل تاملی در این راستا دست یافته اند که موید آنست که فوبیای اشخاص مبتلا، مربوط می شود به زندگی های گذشته آنها. در این فصلنامه، طی مقالاتی، به بازتاب چنین تحقیقاتی و نتایج ثبت شده دستاوردهای آن پرداخته ایم. س


دو عامل اصلی در ایجاد فوبیا
از دیدگاه دانشگاه سیرکمال، سیستم کارما و آموزشهایی که در برزخ به ارواح داده می شوند و مبتنی بر مشاهدات زندگی های گذشته نیز هستند، عوامل و اَشکال اصلی ایجاد فوبیا به شرح زیر می باشند.س
-فرم اول: برای مثال روح در برزخ و تحت کنترل کارمندان آن جهان، مشاهده می کند که چگونه، تا چه اندازه و تا چه مدت دیگران را در زندگی زمینی خود تحقیر کرده است. گذشته از آنکه یک روح در برزخ، دچار صفاتی چون «پوست کلفتی»[4] نمی باشد ، و چون از یک سو آنچه به انجام رسانده است را مشاهده می کند و از سوی دیگر در قالب روح، مشتاق به یافتن اشتباهات و تصحیح خود می باشد، زشتی و نادرست بودن آن اعمال، بشدت او را می آزارد و ضمنن این پروسه در بانک اطلاعاتی روحش ثبت می شود.س
در صورتی که انجام یک عمل نادرست تا یک درصد خاص، برای مثال ۲۰ درصد باشد، در زندگی زمینی آتی، آن روح که حالا دارای یک بدن فیزیکی و یک شخصیت حقیقی می باشد، از ارتکاب آن عمل اجتناب می کند. اما اگر فرضن، در صدِ آن خطا ۴۰ درجه باشد، با برخورد با موقعیتهای مشابه، دچار ترس می شود و اگر باز به عنوان یک مثال، درجه خطا و غلظت ارتکاب به آن عمل در زندگی گذشته ۶۰ درصد باشد، فوبیا بوجود می آید. برای نمونه فردی که همه را مورد بی حرمتی و تحقیر قرار می داده است، دچار فوبیای انسان گریزی می شود، زیرا در قسمت روان خود، مقداری از اطلاعات مربوط به آنچه انجام داده، نشت می کند که با درهم آمیختن با افکت[5] وجدان، دائمن به او این سیگنال مخابره می شود که هردم ممکن است در معرض سرزنش و یا تحقیر، از همان نوع که دیگران را دچار آن نموده است، قرار گیرد، از اینرو دچار آشفتگی روانی و ترس ناشی از آن شده، از رودررو شدن با اجتماعات مردمی بشدت پرهیز می کند.س
باید بیاد داشت که در این پروسه، نیروهایی که برای عموم انسانها قابل رویت نمی باشند نیز ممکن است دخیل باشند که این مورد نیز با داده های سیستم کارما، در تطابق است.س
-فرم دوم: گاهی اوقات ممکن است، یک انسان در زندگی گذشته خود دچار لغزشی شدید شده و طی آن برای مثال مستعد ارتکاب قتل شده باشد، اما در یک درگیری متقابل، بجای آنکه او حریف را از بلندی به پائین پرتاب کند ، خودش به زیر پرتاب شده و جان داده است. در این حال نیز طی روند یاد شده فوق، در زندگی کنونی در حد فوبیا از ارتفاع می ترسد. در این ارتباط حتی اگر شخص سهون و بدون دخالت دیگری از بلندی پرت شده باشد، برحسب نوع و شدت و ضعف حادثه، دچار فوبیا می شود. برای مثال، شخصی که در یک شب تاریک از روی عرشه کشتیِ در حال حرکت به درون دریا بیافتد ، در آن لحظه، انواع ترسهای ممکنه از جمله سیاهی شب، بلعیده شدن توسط کوسه، قطعه قطعه شدن در میان موتور کشتی، خفگی در آب و مانند آن، از طریق پنج حس ظاهری به روح ارسال شده در آنجا نقش می بندد و در زندگی بعد یک فوبیای بسیار قوی نسبت به دریا، کشتی، شب و یا حیوانات دریایی بوجود می آورد.  س

  فرم سوم: بر طبق همه آنچه فوقن ارائه شد، حال می توان تا حدودی، منشاء دلشوره و اضطراب را نیز بررسی نمود.س
از آنجا که مابین یک خودیت واقعی و جسم فیزیکی، فیلترهایی وجود دارند که از طرفی مانع از انتقال کامل اطلاعات سیستم کارما به درون روان می شوند و از طرف دیگر از نشت کردن اثراتِ اشکالاتِ روانی به درون سیستم خودیت حقیقی جلوگیری می نمایند، این اطلاعات به کرتکس مغز نمی رسند و ما از آن بی خبر می مانیم، اما در رد و بدل شدن اطلاعات و دستورات از روح و به روح، چون سیستم کارما بر آن اثر دارد، اثرات برخی وقایع، در روان نقش می بندد. برای مثال یک روح در جایی، مثلن در برزخ مورد امتحان و یا پرس و جو از مطلبی خاص قرار می گیرد، در این حال، اثرات آن به شکل اضطراب بروز می کند. حال اگر این مخمصه ای که روح بدان دچار شده است مربوط به زنجیره ای از اعمالی باشد که طی آن، حقوق دیگران بشدت مورد خدشه واقع شده باشد، در این حال ، روح در برزخ به کرات و دفعات مورد پرس و جو قرار می گیرد و این امری نیست که خوشایند روح باشد. در این حال اثرات این فرآیند، بصورت دلشوره و دلهره در روان نمایان می شود. مدت و یا شدت این بیماری بستگی تام به شدت آن اعمال در زندگی گذشته دارد. س
نوع دیگر دلشوره و اضطراب مربوط می شود به حادثه ناخوشایندی که قرار است رخ دهد. درست به همان روشی که در مورد فوق تشریح شد، ما از آنچه قرار است رخ دهد باخبر نمی باشیم اما اثراتی از آن همراه با اطلاعات جابجا شده مابین روح و جسم، در روان نقش می بندد و باعث آزار ما می شود. البته من شخصن این نوع اضطراب را فوبیا نمی دانم زیرا مدت بروز این آزار روانی طولانی نیست ولی ممکن است تا چند روز نیز دوام یابد. یا حداقل تا زمان وقوع آن حادثه ادامه یابد.س
یک نوع دیگر فوبیا که بسیار آزار دهنده است و تقریبن تمام عمر، بیمار را آزار می دهد، اضطراب ناشی از عقب ماندگی روحی می باشد. همانطور که در سطور پیش مورد بررسی قرار گرفت، روح پس از بازگشت از زمین به برزخ، طی مراحلی، به وضعیت سیرکمالی خود و همینطور زمان باقی مانده از موعد مقرر سیرکمال خود با خبر می شود. اگر روح زمان زیادی را از دست داده باشد و بر طبق برنامه سیرکمالی خود پیش نرفته باشد، در این صورت جزو ارواح قدیمی عقب مانده محسوب می شود. آگاهی از این امر در برزخ ، وی را بشدت نگران می کند، زیرا در آن محیط، روح از اهمیت حرکت به سوی مبدا خود، مطلع می شود و آن را عمیقن درک می کند. این ندامت ، پشیمانی و آزار خودساخته، که روح بدان دچار می شود از چنان شدتی برخوردار است که اثرات آن ، پس از ورود مجدد به جهان خاکی در یک زندگی جدید و در روان جدید آن شخص ، دائمن اِکو می شود و آزار او را مهیا می سازد. برای مثال این قبیل افراد، دائمن فکر می کنند که کاری را نیمه تمام گذاشته اند که باید انجام شود ، ولی نمی دانند آن کار چیست. این نوع از اضطراب در مرحله اول، خواب را از چشم این افراد برده و یا امکان یک خواب عمیق را غیر ممکن می سازد. درمان چنین فوبیایی، تحت هیچ شرایطی در قدرت و دانش علم روانشناسی و یا روانکاری و روانپزشکی نمی باشد.س
 تا آنجا که تحقیقات و پژوهش های من اجازه اظهار نظر در این مورد را می دهد، تنها یک درمان برای این افراد وجود دارد و آن اینکه:س
س "لازم است این افراد، خود را مستمرن وقف معنویت و اعمال نیک، با نیت نزدیک شدن به مبدا خلقت نمایند. در این حال در زمانی مناسب، کمکهای خدا ، معادله را به نفع آن شخص تغییر خواهد داد."س
این افراد می توانند امر خوددرمانی را با مطالعه کتب معنوی، برای مثال دیوان اشعار عرفای راستینی چون حافظ، و متونی از این دست، آغاز نمایند و با انجام کارهای نیک کوچک و ساده، رابطه متزلزل خود با مبدا خلقت را احیا نمایند و در این وضعیت باید با او مانند یک دوست گفتگو نمایند. در این راستا، لازم است از مطالعه متونی که ترس از خدا را تبلیغ می کنند جِدن پرهیز شود، زیرا اثر آنها بر روی روان بسیار منفی بوده مانند سم مهلک می باشند.س  

نتیجه کلی
در اینجا از بحث«قبض روحی» اجتناب شد ، گرچه برخی از اثرات آن، حتی شدیدتر از فوبیا می باشد. این مورد، بیشتر مربوط به دانشجویان و سالکینی می باشد که در راه شناخت حقیقت، در مسیر سیرکمال قدم برمی دارند. این اثرات مستقیمن با سیرکمال این افراد در رابطه است.س

آنچه بطور کاملن سطحی و مختصر بیان شد، در مقالات آتی به شکل علمی و عمیق تر مورد بررسی قرار خواهد گرفت و ضمنن نقش سیستم کارما و عوامل دیگر، در ایجاد منطقه روان، مورد تدقیق علمی قرار خواهد گرفت. در این مقاله هدف تنها، ارائه این بحث قابل اثبات می باشد که سرنوشت انسان، از جمله ابتلا به انواع بیماری ها، معلول اعمال خود انسان در زندگیهای پیشین می باشد و محل حافظه دائم نه در مغز ، بلکه در روح است.س
در انتها، لازم به تذکر این امر می باشد، افرادی که مبتلا به این نوع بیماریها می باشند می توانند با درخواست از مبدا خلقت، که همیشه و در هر حالی با هر انسانی بطور مستقل در ارتباط است، جهت کاهش و یا از بین بردن بیماری خود، قدمی بسیار موثر بردارند. در هر صورت حل کامل مشکل، ممکن است کمی زمانبر باشد، زیرا در صورتی که حقوق دیگران پایمال شده باشد، وضعیت کمی پیچیده است، اما در هر حال، عمومن قابل درمان می باشد.س

لغات متن به زبان اصلی
س[سند] امتحانات میان دوره ای  رشته های پزشکی در آلمان
  [1] س ICD-10: International Statistical Classification of Diseases and Related Health Problems
 [2] س Therapyدرمان، معالجه  
 [3] س Paralysis فلج 
[4]استاد الهی در یکی از گفتارهای آموزشی خود، دقیقن از این اصطلاح برای افرادی که در زمین دست از شرارت برنداشته و هیچ نصیحتی بر آنها تاثیر نمی کند و مسیر خود را تغییر نمی دهند، استفاده نموده اند.س 
[5]  effect اثر   

تحقیق و بررسی: فرامرز تابش
منابع: رجوع شود به بخش منابع و مستندات
کد مقاله در آرشیو فصلنامه اندیشه آنلاین آلمان:س
T,fdh hc ndnähid ündn


در یوتوب
برای مشاهده فیلم ویدئویی این مقاله، اینجا کلیک کنید.س

نظری مختصر بر روانشناسی فروید

برخی نقاط کلیدی، در روانشناسی فروید

فرافکنی [1] : در روانكاوی فرويد، به نسبت دادن خصايلی به سايرين اطلاق می گردد كه می كوشيم در خود سركوب كنيم.س
درمان به روش فرويديسم آنست كه فرافكنی را كنار بگذاريم و درِ ضمير ناخودآگاه را به روی ضمير خوآگاه كاملن باز بگذاريم.س

تداعی آزاد : فرويد از بيمار می خواست كه راحت دراز بكشد و هرچه به ذهنش می آيد بگويد.س
فرويد معتقد بود كه ما خاطره تمامی تجربه هايمان را در كنه ضمير خود نگه می داريم. وی می گفت كودك به گرمای بدن مادر نيازمند است كه اين «اصل لذت» را «نهاد» ناميد. وی عامل دوم را «اصل واقعيت» ناميد كه همان واقعيت دور و برمان است و عامل سوم «فراخود» نام گرفت كه همان اخلاقيات تعليم داده شده از طرف پدر و مادر و اوليای مدارس و دیگران می باشد. همچنی وی وجدان را نيز بخشی از «فراخود» ناميد.س
فرويد «ضمير خودآگاه» را كوه يخی ناميد كه نوك آن سر از آب برآورده و «ضمير ناخودآگاه» و يا نيمه هوشيار را نيمه درون آب این كوه يخ دانست. وی هر چيزی را كه ما بتوانيم به ياد بياوريم، پيش آگاهی ناميد و اصطلاح ناخودآگاه را برای مسائل سركوب شده به كار برد.

كنش پريشی[2] : فريد لغزش زبان و يا سهو قلم را بطوری كه حقيقت مكنون درون ذهن گوينده و نويسنده را معلوم سازد كنش پريشی نام نهاد.س
فرويد می گفت: ميان انسان و محيطش، پيوسته تنش وجود دارد و به ويژه تنش و يا تعارض بين غرايز و نيازهای انسان و خواسته های اجتماع.س
فرويد را كاشف غرايز بشری می دانند . این درحالی است که، قرنها قبل از او، عرفا، غرايز انسانی و منشا آنرا شناخته و به مردم معرفی كرده بودند. فرويد معتقد بود كه نيازهای غريزی می توانند نهان يا تلطيف بشوند و اعمال ما را بی آنكه خود، آگاه باشيم، هدايت نمایند. وی كودكان را هم دارای غرايز جنسی می دانست. فرويد همواره می گفت: نظريه تكامل داروين و روانكاوی من , خودخواهی ساده لوحانه انسان را رسوا كرد!س


از بدو ارائه تعلیمات فرید تا به این ساعت، آنچه بر جهان روانشناسی و روانپزشکی سایه افکنده، مفاد این تفکرات است که به فریدیسم شهرت یافته است. امروزه با دسترسی به تفسیرات و توضیحات جهانبینی استاد الهی، قادر هستیم، گوشه های تیره و تاریک این نحوه نگرش به روان انسان را بطرز دقیق تر و عمیق تری مورد بررسی قرار داده، به شفاف سازی معقول آن بپردازیم. این امر مهم، در این سلسله مقالات روانشناسی به انجام خواهد رسید. در این راستا در شماره های پیشین نیز، به بیماری روانی فوبیا پرداختیم و آنرا از دیدگاه دانشگاه سیرکمال استاد الهی مورد تجزیه و تحلیل قرار دادیم. در این مقاله کوتاه، هدف آنست تا به برخی از نقطه نظرات فروید پرداخته، آنها را با اطلاعاتی که استاد الهی در ارتباط با ساختار وجودی انسان، در اختیار ما قرار می دهد، کمی عمیق تر آنالیز نماییم. در این ارتباط نباید فراموش کرد که فروید، آنچه در مورد روان انسان   می گفت چیزی بود که از روی بنا و برحسب تجربیات و برخورد با بیمارها کسب کرده بود. بسادگی می توان گفت، فرید از مکانیسم حقیقی بعد کوانتمی یک انسان بی خبر بود، اما با این حال او توانست به برخی از مشخصه های روان، که در اعمال یک انسان تجلی می یابد، دست یابد و هرچند روبنایی، آنها را تشریح نماید. س
از آنجا که به زودی در بخش علوم تلفیقی، مبحث دوم: ایجاد موجودات در سیاره زمین، مقوله «روان» را بدقت تشریح خواهیم نمود، در اینجا فعلن از ارائه تعریفی مستقل، در تطابق با آموزش های استاد الهی، برای این منطقه انرژیایی، خودداری می شود. س 
حال، برخی از نکات کلیدی روانشناسی فروید را که فوقن بدان اشاره شد، از دیدگاه دانشگاه سیرکمال، مختصرن مورد تدقیق قرار می دهیم.س

كنه ضمير : گرچه در مطالبی که متفکران دیگر فرویدیسم ، در مورد «ضمیر» ارائه داده اند، سعی در تفسیر آن نموده اند، اما بعلت عدم دسترسی به اطلاعات پایه ای، مشکل چندانی در مسیر درک این مفهوم حل نمی شود. برای من در دانشگاه سیرکمال، ضمیر در این مفهوم که مورد نظر فروید بوده است، یک بانک اطلاعات می باشد که مانند هارد درایو کامپیوتر عمل می کند. این بانک، خود جزوی از سیستم بزرگتری می باشد که کارما[3] نامیده می شود. از اینرو، هیچ تفاوتی نمی کند که ما بگوییم، «کنه ضمیر» و یا بسادگی از لفظ «ضمیر» استفاده کنیم.س
 
نهاد : «اصل لذت» و یا «نهاد»، از دیدگاه ما در واقع به دو دسته زیر تقسیم می شود:س
س ۱ -اصل لذت معنوی، که در اصیل و خالص ترین شکل آن، کشش ما به مبدا خلقت است.س
س ۲ -اصل لذت مادی، که شامل همه کشش های غریزی ماست ، که از روح بشری ناشی می شود. آنچه فروید در نظر داشت بیشتر بر همین بخش متمرکز است.س

اصل واقعيت : در اینجا بحث چندانی در بین نیست، زیرا همه آنچه ما بطور روزمره با آن برخورد می نماییم، می تواند در این رده قرار گیرد. تنها نکته آنست که، چون فرویدیسم به وجود نیروهای نامرئی، چه مثبت و چه منفی، اعتقادی ندارد، پس این فاکت مهم و تأثیرگذار را در نظر نمی گیرد. ما انسانها، نه تنها با واقعیات ملموس، بلکه با واقعیاتی، درگیر هستیم که غیر ملموس و غیرقابل روئیت می باشند. س
فراخود : فروید این اصل را ، تعلیمات اخلاقی و آموخته شده از طرف والدین و اجتماع می دانست. در اینجا چون قرار نیست به بحثهای عمیق روانشناختی وارد شویم، لذا با همین مقدار تعاریف ارائه شده موافقیم. س
وجدان: فروید، وجدان را با همین تعریفی که در اذهان عموم مردم قرار دارد، جزوی از «فراخود» می دانست. حال آنکه، طبق آموزشهای دانشگاه سیرکمال، وجدان یک سیستم است، در روح ملکوتی، یا در حالت کلی تر، در یک خودیت حقیقی قرار دارد که از دو بخش انرژیایی-اطلاعاتی، یعنی «روح ملکوتی» و «روح بشری» تشکیل شده است. اما بخشی از تعاریف فریدیسم، در این باره، می تواند قابل اعتنا باشد، زیرا سیستم وجدان، بشدت از تعالیم و آنچه از اجتماع دوروبرمان می آموزیم متأثر است. س
وجدان را یک سیستم نامیدیم، زیرا با تعریفی که برای آن، در قسمت اول، از مبحث اول علوم تلفیقی ارائه داده ایم، منطبق است. این تعریف، بطور خلاصه چنین است:س
س" سیستم، مجموعه ای است که با تغییر در داده هایی[4] معلوم، یک یا چند خروجی[5] را ایجاد می کند. وجدان تنها می تواند متناسب با تأثیرات محیطی، نسبت به یک تصمیم اخطار دهد."س س

ضمير ناخودآگاه : برای ما در دانشگاه سیرکمال، ضمیرناخودآگاه، بخشی از بانک اطلاعاتی سیستم کارما می باشد که داده های آن، به دلیل وجود سدهای مختلف مابین خودیت و مغز، به سطح کورتکس مغز نمی رسد و ما عمدتن از آن اطلاعات بی خبر می مانیم.س 
س
ضمير خودآگاه : بر طبق آنچه فوقن عنوان شد، آن بخش از اطلاعات بانک اطلاعاتی سیستم کارما که به روان منتقل شده و از آنجا به سطح 
کورتکس مغز هدایت می شود و ما از آن آگاه می شویم بخش خودآگاه ضمیر است. س

كنش پريشی : همانطور که گفته شد، هدف، وارد شدن به مباحث طولانی فلسفی-روانی، برای تأیید و یا رد توضیحات فروید در این رابطه نیست. به همین دلیل فقط به کوتاهی، خوانندگان این سطور را به این امر توجه می دهیم که، هرآنچه سهون نوشته و یا گفته شود، لزومن بازتاب دهنده نهایی مکنونات درون ذهن نیست، بلکه این امر در اکثر اوقات، تخیله ناگهانی، از درون محدود فکر است. برای مثال ، همسایه شما بعلت سر و صدایی که بطور ممتد ایجاد می کند و مزاحم شما می شود، دائمن فکر شما را مشغول بخود نموده است و با برخورد با او، بدون آنکه قصد و یا هدفی از پیش تعیین شده ، در تخطئه اعمال او داشته باشید، ناگهان بر اثر انباشت انرژی، مقداری از این انرژی، که از حد، خارج شده است، از محوطه فکر به بیرون جهش می کند و سهون، جمله ای در نکوهش آن فرد، ایراد می شود. این پروسه را من « واپاشی انرژی منفی فکر» نام داده ام. بدیهی است در جهت مخالف نیز، « واپاشی انرژی مثبت فکر » نیز موجود است که این دومی، وسیله ای است برای سیرکمال روحی. باید بیاد داشت در حال حاضر، کنش پریش به بیمارانی اطلاق می شود که دچار عدم سازماندهی فکری می باشند. بدیهی است این نوع کنش پریشی، مورد نظر ما نیست. زیرا این یک بیماری مستقل است که ممکن است ژنتیک باشد.س
مسئله تنش و يا تعارض بين غرايز و نيازهای انسان با قوانین اجتماعی ، امریست صحیح و مهم که اساس و امکان تلاش برای کسب کمال روحی را برای نوع انسان مهیا      می سازد.س

در مورد اینکه، فروید را كاشف غرايز بشری می دانند، می توان گفت، این یک کم لطفی بزرگ به همه فلاسفه و متفکران حقیقی می باشد که ماقبل و بعد از فروید در این باره اندیشیده و تفکرات خود را ثبت نیز نموده اند. س
كودكان هم دارای غرايز جنسی هستند: گرچه این مطلب صحیح می باشد، اما از آنجا که فروید، روح را نمی شناخت و نمی دانست که روان تا حدودی متأثر از روح است، از اینرو قادر به تشریح عمیق تر این مطلب نبود. البته فرق است مابین تشریح علمی و یا فلسفه بافی در مورد یک مطلب خاص. با این حال، باید توجه داشت که هدف ما در این مقاله، بی ثمر و یا بی ارزش جلوه دادن تحقیقات و نظرات فروید نیست، بلکه هدف آنست که نشان داده شود، این یک امر طبیعی است، زیرا تا قبل از ارائه آموزش های استاد الهی در مورد بعد کوانتمی یک انسان، قسمتهای تشکیل دهنده این بعد، ابزار و بخشهای مختلف هر کدام از این دو بعد، و نحوه تعامل آنها با یکدیگر، اطلاعات منسجم، علمی و کاملی در این مورد در دسترس نبوده است. س
در مقالات آتی، دربخش علوم تلفیقی، قسمت دیگری از کتاب «زیست شناسی بعد دوم» که پروسه های دومینانسی را در بر میگیرد، را ارائه خواهیم داد و طی آن، غرایز جنسی کودکان و تغییراتی که در خودیت واقعی، باعث بیدار و فعال شدن این غرایز می شود، توضیح داده خواهند شد.س
به داروینیسم و اشکالات آن از دیدگاه دانشگاه سیرکمال، در مقالات آتی پرداخته خواهد شد. س

پایان

تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش
:کد مقاله در آرشیو اندیشه آنلاین آلمان
V,hkakhsd-kyvd lojwv fv tv,dndsl


لغات متن
[1] Projection))
[2] Parapraxis))
[3]Karma 
[4] Input 
[5] Output 

در یوتوب
برای مشاهده فیلم ویدئویی این مقاله، کلیک کنید.س